:|

ساخت وبلاگ
چون احمقم. چون خواستم اونی باشم که نمیتونستم باشم. خسته م،امشب به یه احمق بیشعور سه بار توضیح دادم اسم منو درست بنویس اول اون پاورپوینت کوفتی که من و تو و یکی دیگه باید با هم آماده کنیم و تو داری به زور هر غلطی دلت میخواد میکنی. آخرشم H ته اسممو ننوشته روانی. به تو چه که اسم من Faeze باید باشه که درست خونده بشه.من دلم میخواد اشتباه خونده بشه Faezeh. تو رو سننه؟ اعصاب ندارم. دلمم برای خودِ خودم تنگ شده بود.خودِ وبلاگی و دفترخاطراتیم. Loop: Imagine Dragons-Roots :|...
ما را در سایت :| دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mtheinfernog بازدید : 223 تاريخ : دوشنبه 16 اسفند 1395 ساعت: 2:09

باز هم تاکید می کنم که درک نمیکنم این همه انرژی رو که خیلی از آدما صرف می کنن برای زندگی تو تهران. وقتی من تو شهر خودم امنیتم صدبرابر بیشتر از اینجاست،سیستم اتوبوسرانیش با همه مشکلاتش سالم تر و بهتر از تهرانه،وقتی هوای سالم تری رو نفس می کشم و یه کار خوب دارم و مجبور نیستم از پنج صب برم توی صف میوه تره بار که میوه خوب گیرم بیاد و اگه بلایی سرم بیاد مردم شهر خودم دلسوزیشون بیشتره،چرا باید همه اینا رو به آتیش بکشم و بیام تهران،که اسمش زندگی کردن تو پایتخت باشه؟! واقعا،واقعا،واقعا برای من فرصت شغلی تو شهر خودم پنجاه برابر تهرانه،از لحاظ کیفیت زندگی خیلی :|...
ما را در سایت :| دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mtheinfernog بازدید : 211 تاريخ : دوشنبه 3 آبان 1395 ساعت: 0:55

اتفاقی (شایدم نه :| ) پیج اینستای یکی از بچه ها رو پیدا کردم و الان دقیقا :| هستم! :| یه زمانی یکی از دبیرامون این جوری ازش یاد می کرد: " از اون عقده ای هایی که با فرصت مطالعاتی چار بار رفتن این ور و اون ور،حالا یه جوری رفتار می کنن انگار بقیه آدم نیستن" واقعا پیج دوست داشتنی ای داشت :| + تا مهاجرت به تهران چند روز دیگر باقیست :| دختر عمه گرامی از کانادا تشریف فرما شدن،بنده رو هم دعوت کردن قبل از این که برگردن حتما برم خونشون! و از همه بدتر این که من اتاقم یه چیزی تو مایه های کمد آقای ووفی شده!چون همه دار و ندارمو ریختم بیرون که جمع کنم،جمع که نکردم هیعچ،خریدای این :|...
ما را در سایت :| دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mtheinfernog بازدید : 212 تاريخ : دوشنبه 5 مهر 1395 ساعت: 13:57

فرض کنید میخوایم با بچه ها بریم بیرون. چون گوشی من تلگرام نداره و نمیتونم 24 ساعت وقتم رو بذارم رو این که این یکی داره به اون یکی چی میگه یا فلانی کی آنلاین شد یا...،من همیشه آخرین نفری ام که از برنامه های گروهی خبردار میشم. و خب طبیعتا وقتی همه با هم هماهنگ شدن و میخوان برن بیرون،من که نفر آخرم نمیتونم بهشون بگم که من برنامه ام جور نیست،یه روز دیگه بریم.یا مثلا یه ساعت دیگه بریم که منم بتونم بیام. و اصلا کسی فکر نمیکنه که شاید منم برا خودم زندگی داشته باشم،نتونم هر وقت که بقیه اراده می کنن بیام بیرون! مثل همین دیروز که ساعت دو بعد از ظهر به من زنگ زده که: - سا :|...
ما را در سایت :| دنبال می کنید

برچسب : چگونه شماره تلگرام را مخفی کنیم, نویسنده : mtheinfernog بازدید : 229 تاريخ : سه شنبه 30 شهريور 1395 ساعت: 2:12

از وقتی نتایج نهایی اومده نمی دونم گریه کنم یا ذوق! :| چرا آخه پروردگارا؟ :| یکی از بیشعور های زندگیم داره میره پزشکی،دلم به حال مریضاش می سوزه :|و رفیق شیشمان هم اصفهان قبول نشد،همون شهر خودمون قبول شد،من نمیخوام برم تهران خب :| ادبیات انگلیسی علامه :| :||||| لوپ: Tove Lo-Scars  یکی کامپیوتر امیرکبیر قبول شده،یکی معماری پردیس کیش،یکی پزشکی یزد،دو تا پشت کنکوری،منِ احمق هم زبان علامه :| رشته ی مورد علاقه مه،تهران هم هست(هرچند تهران رو دوست ندارم و از زندگی کردن تو تهران می ترسم!)،ولی خداییش... این چیزی نبود که میخواستم. :| :|...
ما را در سایت :| دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mtheinfernog بازدید : 173 تاريخ : سه شنبه 30 شهريور 1395 ساعت: 2:12